پیامدهای سرمایه گذاری فناوری اطلاعات
با تعیین سطح مورد نظر یکپارچگی و استانداردسازی فرآیند کسب و کار، مدل عملیاتی اولویتها را برای توسعه قابلیتهای دیجیتال و در نتیجه سرمایهگذاری فناوری اطلاعات تعیین میکند. بر این اساس، سرمایهگذاریهای فناوری اطلاعات نه تنها نیازهای فوری کسبوکار را برآورده میکنند، بلکه قابلیتهای کلیدی کسبوکار را دیجیتالی میکنند و در نتیجه پایهای برای ابتکارات تجاری آینده ایجاد میکنند.
به عنوان مثال، CEMEX، یک شرکت الگوی همانندسازی، بنیادی را بر اساس استانداردسازی فرآیند ایجاد کرده است. CEMEX هشت فرآیند کسب و کار کلیدی را استاندارد کرده است: تجاری (در مواجه با مشتری و زیرساختهای سیمانی)، ساخت مخلوط آماده، حسابداری، برنامه ریزی و بودجه، عملیات، تدارکات، مالی و منابع انسانی. اگرچه کسبوکارها از فرآیندها استفاده مجدد میکنند، اما معمولاً دادهها را به اشتراک نمیگذارند – هر کسبوکار بهطور مستقل اداره میشود. CEMEX فرآیندهای استاندارد شده مبتنی بر فناوری اطلاعات برای تملک و جذب شرکت های دیگر را افزایش داده است. به عنوان مثال، در سال 2000، CEMEX، ساوت لند؛ دومین تولیدکننده بزرگ سیمان ایالات متحده را خریداری کرد و در عرض چهار ماه عملیات جذب این شرکت را تکمیل کرد. خرید و جذب شرکت های بعدی در کمتر از دو ماه انجام شده است.
در حالی که CEMEX فرآیندهای استانداردسازی شده را ایجاد کرده است، شرکت مریل لینج که یک کسب کار جهانی دارای مشریان خصوصی در سراسرجهان است (GPC)، پایه ای از فرآیندهای دیجیتالی را برای حمایت از یک مدل هماهنگی ایجاد کرده است. هدف تجاری GPC ارائه طیف گسترده ای از محصولات سرمایه گذاری برای مشتریان ثروتمند از طریق کانال های مختلف (مانند تعامل با مشاور مالی، دسترسی آنلاین و دسترسی تلفنی) است. برای دستیابی به این هدف، GPC داده های محصول یکپارچه و رابط های مشتری استاندارد شده را در پلتفورم توتال مریل خود توسعه داد. اما GPC معمولاً فرآیندهای تجاری را در سراسر جهان استاندارد نمی کند. GPC هر بار که یک محصول سرمایه گذاری جدید را معرفی می کند یا کانال جدیدی برای دسترسی به محصولات خود ایجاد می کند، از این قابلیت های فناوری اطلاعات استفاده می کند. در نتیجه پلتفورم استاندارد فناوری GPC و دسترسی به داده های تجاری مشترک، این شرکت بهترین درآمد را به ازای هر مشاور، درآمد هر مشاور و دارایی به ازای هر مشاور را در صنعت دارد.
شرکت Dow Chemical به عنوان یک شرکت الگوی وحدت به دنبال یکپارچه سازی و استانداردسازی برای دستیابی به کارایی و برآورده کردن خواسته های مشتریان جهانی است. این شرکت از یک نمونه از SAP برای پشتیبانی از فرآیندهای اصلی بسیار استاندارد شده (مانند تولید، امور مالی و تدارکات) و در عین حال ایجاد یک زنجیره تامین جهانی استفاده می کند. Dow Chemical از این قابلیت ها برای رشد سودآور هم به صورت طبیعی و هم از طریق جذب دیگر شرکت ها استفاده کرده است. این شرکت از سال 1994 تا 2004، با وجود رکود در بازار، درآمد خود را تقریباً دو برابر کرد در حالی که تعداد کارکنان خود را کمتر از 10٪ افزایش داد و این یعنی بهبود بهره وری 8 درصد در سال.
مدل تنوع با ایجاد نکردن عمدی اشتراک گذاری قابلیتهای دیجیتال، مشوق رشد طبیعی واحدهای تجاری است و فرصتهای نامحدودی را برای رشد از طریق ادغام ایجاد میکند. اما از آنجایی که مدل تنوع نسبت به مدلهای دیگر از قابلیتهای کمتری بهره میبرد، شرکتها باید برای ایجاد ارزش سهامداران همافزایی پیدا کنند.
برخی از شرکت های مدل تنوع خدمات به اشتراک گذاشته شده را برای صرفه جویی در مقیاس معرفی می کنند؛ دیگر شرکت ها برای تغذیه یک کسب و کار اصلی به کسب و کارهای متنوع نزدیک به هم تبدیل می شوند. به عنوان مثال، شرکت UPS که کار تحویل بسته را انجام می دهد و تابع مدل یکسان سازی است، به مجموعه ای از کسب و کارهای کوچکتر و سودآور مانند زنجیره تامین UPS ، شرکت سرمایه UPS، مشاوره UPS، فروشگاه UPS و خدمت حرفه ای UPS تقسیم شده است. این کسبوکارهای جدید چون هر کدام به طور متفاوتی عمل می کنند در نتیجه نمیتوانند از فناوری اطلاعات موجود و پایه فرآیندهای کسبوکار استفاده مجدد کنند، اما به تنهایی سودآور شدهاند و در عین حال با تغذیه کسبوکار اصلی، دارای ارزش افزوده هستند. در نتیجه، UPS به رشد خود ادامه داده و در عین حال دارای حاشیه عملیاتی تقریباً سه برابر میانگین بخش صنعت است.مدل تنوع با ایجاد نکردن عمدی اشتراک گذاری قابلیتهای دیجیتال، مشوق رشد طبیعی واحدهای تجاری است و فرصتهای نامحدودی را برای رشد از طریق ادغام ایجاد میکند. اما از آنجایی که مدل تنوع نسبت به مدلهای دیگر از قابلیتهای کمتری بهره میبرد، شرکتها باید برای ایجاد ارزش سهامداران همافزایی پیدا کنند.